شایان عزیز دل مامان

...

...

...

...

...

...

...

جمعه اول ارديبهشت 1391 شايان به همراه بابا مصطفي رفتند استخر براي تغيير حال و هوا ولي تو استخر شايان حرف باباشو گوش نداده و از آب خارج شده و دور استخر بدو بدو كرده و با سر خورده زمين. بابا مصطفي هم دچار استرس شده و به خاطر نگراني از اينكه نه كنه اتفاقي براي شايان بيفته با سردرد شديد و ناراحتي برگشت به خانه خوشبختانه به خير گذشت و شايان حالش كاملا خوبه ولي فعلا تامدتي از رفتن به استخر محروم ميشه.شايان عزيز هميشه مواظب خودت باش چراكه تو اميد مامان و بابا هستي.

امروز 17/3/91 هست و من مرخصي گرفتم تاپسر قشنگمو براي سنجش و ثبت نام در مدرسه ببرم از ساعت 7 صبح ما بيدار شديمو رفتيم. اول واكسن زديم بعد هم كارهاي سنجشو انجام داديم كه البته چشمهاي شايان مشكوك به ضعيفي بود و بايد به متخصص رجوع كنيم . در آخر هم رفتيم مدرسه و ثبت نام كرديم و تو راهم با پسر خوشگلم كلي توت خورديمو خيلي خوش گذشت و ساعت 1 هم رسيديم خونه اميدارم پسر نازم هميشه تو درساش موفق باشه.